تاکسیران و روشنفکر / احترام به عقاید
درتاکسی را محکم بست و کیفش را جلوی پایش انداخت:
_اوضاعی شده! واقعا این بی فرهنگی گسترده غیرقابل تحمله. عده ای هستند که اعتقاد دارند فقط خودشون درست میگن... این کمال بی فرهنگیه. تا تجریش چقدر میگیرید؟
+ سلام علیکم... نرخ کرایه دو هزار تومنه.
_ بله... انگار نه انگار که احترام به عقاید امر ضروری است... نمیدونم اگر آشنایی داشته باشید الان در اکثر کشورهای اروپایی مردم به این بلوغ رسیدند که تمام عقاید قابل احترامه اما تو کشور ما، یک عده خیال میکنند اندیشه اونها تافته جدا بافته است. کتاب مال 1400 سال پیش بود از آن استناد میداد... واقعا که احمقانه است.
+ البته فرمایش شما متین. اما به نظر من هیچ عقیده ای قابل احترام نیست.
آقای روشنفکر که داشت از شدت عصبانیت منفجر میشد، با صدای نسبتا بلندی گفت: «همین است دیگر آقا... امثال همین عقاید نم پس داده شماست که باعث میشود ملت ما عقب افتاده باشد. عقیده شما ارزش فکر کردن را هم ندارد. تقصیر من است که با یک راننده تاکسی از مسائل علمی صحبت میکنم...»
+ باز هم فرمایش شما متین... ولی من عقیده ام را گفتم... شما بنابر آنچه فرمودید باید احترام میگذاشتید ولی ظاهرا هر عقیده ای قابل احترام نیست...
_ بزن کنار آقا... میخوام پیاده بشم
- ۹۵/۰۵/۰۷