داستان های خالی برای دل های خالی!

مینویسیم تا نگویند نیستید!!!

داستان های خالی برای دل های خالی!

مینویسیم تا نگویند نیستید!!!

قلم خسته ای روی صفحات کاغذ فشرده میشد... دیگر تاب و توان نوشتن نداشت... هر بار که در دوات میرفت، دعا میکرد بار آخرش باشد. صاحب قلم اما خسته تر بود. خسته بود اما نیرویی دستش را به کار می انداخت تا بنویسد...
جوهر خودکارها و روان نویس های غربی، کم و بیش آزارش داده بودند... ماشین های تایپ، وحشیانه بذر افکارش را درو میکرد... صدای بوق ماشین ها هم به نحوی به باورهایش حمله میکرد.
جهان مدرن است... نمیتوان جلویش ایستاد، اما...
قلم مرد مرتب بالا و پایین میرفت. عقایدش روی کاغذ مجسم شده بود... نگاهی به نوشته اش کرد. دیگر هیچ چیز، حتی صدای بوق های همیشگی و صدای تق تق ماشین های تایپ نمیتوانست این افکار را بر هم بزند. افکارش زنده شده بود. خندید: «مینویسم... پس هستم»
اثر جوهر خودکارها رفت، اثر روان نویس ها هم، ماشین های تایپ هم دیگر رمق نوشتن نداشتند اما باور مرد دیگر از بین رفتنی نبود...
قلم داستان ما هم دیگر خسته نمیشد... دیگر جفای دوات و مرکب او را آزار نمیداد، دیگر خدا به اسمش قسم میخورد... چون دیگر قلمی بود در خدمت باور...
«ن وَالقَلَمِ وَ مَا یَسطُرون...»

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مغالطه رد دلیل بجای رد مدعا» ثبت شده است

۰۴
مرداد

قسمت اول موحد و آتئیست 

آقای موحد: نمکدان را ندیدی؟

آقای آتئیست: کدام نمکدان؟؟؟ مگر نمکدانی وجود دارد؟؟؟

آقای موحد: همین نمکدانی که روی این میز بود!

آقای آتئیست: دقیقا چه وقتی روی میز بود؟

آقای موحد: فکر می کنم یک ساعت پیش.

آقای آتئیست درحالیکه یک عکس را از جیبش بیرون می آورد: بفرما... این هم عکس یک ساعت پیش از همین میز مورد ادعای شما... هیچ نمکدانی روی میز نیست. پس نتیجه میگیریم نمکدانی وجود ندارد...

 

به نظر شما ایراد استدلال آقای آتئیست چیست؟

مهم ترین ایرادی که به سخنان آقای آتئیست قصه ما وارد است مغالطه رد دلیل بجای رد مدعاست.

این مغالطه به این معناست که فردی که در مقام انکار یک اصل قرار دارد، با رد یک یا همه دلایل مدعی، ادعای او را نقض کند. یعنی همین داستان کوتاه ما. آقای آتئیست وجود نمکدان را بوسیله رد ادعای آقای موحد زیر سوال برد. این عمل مغالطه رد دلیل بجای رد مدعا خواهد بود.

  • سجاد مهدوی